زندگی یعنی همین
جبری به نام اختیار
زندگی یعنی همین
جبری به نام اختیار
محسن غلامی در یاداشتی گفته است موسیقی ایران زمین از دیر باز، بر پایه ردیف استوار بوده و از قدیم تا به امروز ردیف موسیقی دستگاهی اقتدار خود را حفظ کرده است اما به اعتقاد این نوزانده موسیقی ایرانی دچار ردیف زدگی شده است.
هنرآنلاین :موسیقی ایران زمین از دیر باز، بر پایه ردیف استوار بوده و از قدیم تا به امروز ردیف موسیقی دستگاهی اقتدار خود را حفظ کرده است.
از سویی موسیقی ردیف دستگاهی ما دارای ساختار کلامی و آوازی است. تأثیر جملات آوازی در همه جای موسیقی ایرانی به طور کلی مشهود بوده و می باشد و حتی ساخته شدن قطعات ضربی نیز تحت تأثیر این موضوع بوده است. بنابراین نوازنده یک ساز ایرانی نیز در ابتدا باید بتواند جملات آوازی خوب و پر محتوا و همچنین پرتکنیکی را ارائه نماید، تا بتوان کیفیت کار آن را بر طبق ظرایف گفته شده مشخص نمود.
از آنجایی که در موسیقی ما منابع زیادی در مورد ردیف وجود دارد دسترسی برای هنر جویان و همچنین هنر آموزان بسیار راحت و آسان است. به مفهوم کلی تر یک نوازنده باید در کارنامه خود حداقل آشنایی با یکی از ردیف¬های شاخص و یا روایت یکی از راویان ردیف را در کارنامه داشته باشد .
اما موضوع مهمی که از نظر اینجانب در سال¬های اخیر بر موسیقی سنتی ما سایه سنگینی افکنده، به نوعی نگاه افراطی و متعصبانه به ردیف و نقش آن در آموزش و تربیت نوازندگان است .
به نظر نگارنده ، ردیف باید در جایگاه اصلی خودش، مورد استفاده صحیح قرار گیرد. به این معنی که باید اول درک کنیم از ردیف چه انتظاری داریم و چه هدف هایی از یادگیری آن مد نظر است.
اگر قرار است کسی به حرفه نوازندگی و تکنیک های نوازندگی روی آورد، مسلما نواختن ردیف به صورت کامل و جامع ( یادگیری زیر و بم آن و درک ظرایف گوشه ها و چگونگی اتصال گوشه گردانی این گوشه ها و ...) از نظر تکنیکی چندان تأثیری در نوازندگی و بالا بردن قدرت نوازندگی نداشته باشد.
اما با تعاریف گفته شده حفظ این منبع به صورت کامل شاید مشکلات زیادی را به همراه داشته باشد. مثلاً حجم زیاد و تنوع آن، عملاً فراگیری و حفظ آن را سخت می نماید. خود مستلزم سال ها تمرین خواهد بود و زمان زیادی باید صرف آن شود.
اما در اینجا موضوع مهمی که مطرح می شود، این است که باید دید، هدف هنرجو و نوازنده بعد از گذراندن دوره های ابتدایی در ساز چه می باشد؟ آیا میخواهد که به سمت و سوی ردیف و درک ویژگی های آن، با توجه به تعریف هایی که گفته شد رهنمون شود و یا به سمت نوازندگی در ساز خود و فراگیری تکنیک و رموز ساز خود برود؟
مطمئناً در شرایط کنونی موسیقی ما، افراد بیشتری به سمت نوازندگی و فراگیری سازهای مورد نظر خود می روند و آنچه که ما در کلاسهای موسیقی می بینیم بیزاری اکثریت از فراگیری متدی است که صرفاً وقت آن ها را گرفته و از فراگیری ساز آنها را دور خواهد کرد. یکی از این بیراه راه ها توجه بیش از حد به ردیف است.
مثلا اگر بخواهیم یکی از ردیف های طولانی و به جامانده موسیقی خودمان را در نظر بگیریم، کاملاً متوجه می شویم که این آثار دارای غنای محتوایی بالا در گوشه¬ و دستگاه¬ها هستند. ولی با اجرای آن، قدرت نوازندگی بالایی در انتظار هنرجو نوازنده نخواهد بود.
به نظر اینجانب، اول باید خط و هدف هنرجوی نوازنده مشخص شده باشد. اگر کسی بخواهد ردیف دان و پژوهشگر شود، می توان از منبع ردیف استفاده کامل و جامعی نمود. اما در نوازندگی، بحث کاملاً با این مقوله فرق خواهد داشت. این جاست که هدف ها در درجه اول قرار می گیرند و همه چیز باید از هم جدا و تفکیک شود.
در بعد آموزشی؛ در بخش اول آموزش هر ساز، هنرجو باید به تحصیل کتاب های مقدماتی آموزشی بپردازد که موجبات دریافت اجمالی ردیف نیز . این نوازنده طبعاً باید آشنایی با یک ردیف را داشته باشد. اما اینکه سال¬ها هنرجو در پیچ و خم ردیف و ظرایف گوشه¬ها بماند، شاید کاری خسته کننده و طاقت فرسا برای آنان باشد و شاید اکثریت در این¬جا به نوعی دل-زدگی و بن بست می¬رسند و به رغم داشتن استعدادهای فراوان، همگی هرز خواهند رفت.
در حال حاضر می بینیم که عمده هنرآموزان سالها هنرجو را در ماراتن ردیف ( انواع روایتها ) نگه می دارند و حتی هنرجویی بعد سالها نوازندگی و قدرت بالا، از نواختن حتی پنج دقیقه ملودی زیبا و با تکنیک و با قدرت عاجز باشد.
ردیف باید به صورت صحیح درک شود و معلوم باشد که از آن به دنبال چه چیزی هستیم . اما برای کسانی که زیاد توجهی به این حیطه ندارند و به دنبال زیباییهای دیگر است نگه داشتنشان در پیچ و خم ردیف و بسیاری از ریز نکات چندان مناسب به نظر نمی رسد.
من کتاب هفت شهر عشق، دوازده دستگاه و آوازها را در حجم بسیار کمتری نسبت به کتابهای مشابه گردآوری کردم. علت این امر نیز به نظرم جلوگیری از ردیف زدگی برای آن طیف خاص بوده است. همچنین ارائه تکنیک مناسب در مقایسه با دیگر منابع و همچنین فرمهای جدید چهار مضراب و پیش درآمد و ... است.
محصور نگه داشتن موسیقی و نوازندگان و همچنین خیلی از هنرمندانی که استعداد زیادی در آهنگسازی دارند در چارچوب ردیف، شاید بزرگترین لطمه را در آینده و همچنین در حال حاضر به موسیقی سنتی ما وارد کند.
هر چند همین الان هم ایرادی که به موسیقی ما وارد می کنند این است که خسته کننده، کسل کننده و همچنین تکراری و بدور از خلاقیت است.اینکه «خلق ملودی زیبا با دانستن ردیف، امکانپذیر هست» باز شاید به نوعی از آن تفکرات سنتی ریشه می گیرد .شاید به نوعی خیلی از آثار زیبای دهه های قبل را اگر گوش کنیم، میبینیم که از ساختار ردیفی بهره نگرفته اند که این البته بیشتر غریضی بوده است.
هدف عمده از ارائه هفت شهر عشق و همچنین سی دی آن، شاخ و برگ دادن جملات سازی (بدون کلام) و جملات ردیفی به همراهی تکنیک خوب، در قالب یک مجموعه کوتاه و مختصر و مفید می¬باشد. برای پیشرفت هر چه سریعتر یک نوازنده که میخواهد ردیف را بهتر و محکم تر درک کند.
حتی به نظر نگارنده، در سال های اخیر علت پایین آمدن کیفیت ملودی ها و یکنواختی اکثر کارها، شاید مربوط به شیوه آموزشی و تربیت نادرستی است که سال¬ها در تربیت هنرجویان موسیقی لحاظ داشته اند.
از یک طرف علاقه نوازندگان خوب ما به اجرای کارهای با کلام (همراه با آواز)، بیشتر سمت و سو را به جهت های دیگری سوق داده است. برای همین آموزش و تربیت بر اساس متد صحیح و قوی به فراموشی سپرده می شود و اکثریت وقت و توان خود را صرف همین راه می کنند و نسل های بعدی نیز به همین منوال به کار خود ادامه می دهند .
در حال حاضر می بینیم که هر ساله افرادی می آیند و می گویند که گوشه-های مهجور و به جا مانده ردیف را کشف کرده ایم. و هر سال می بینیم که بر حجم آن افزوده می شود . با این شرایط خیلی از هنرجویان و جوانان به دنبال آن نمی روند و سعی می-کنند مطالب بهتر و متنوع تری را دنبال نمایند .در آثار بعدی خودم نیز قویاً بر این نکات تاکید خواهم کرد و به سهم خودم تلاش خواهم نمود تا این موضوع شکل و هدف صحیح خود را دنبال کند.
خبرگزاری فارس: محسن غلامی گفت: ملودی در موسیقی ایرانی با دانستن ردیف رقم نمیخورد بلکه یک شور و دوم شعور آهنگسازی است که به یک ملودی و قطعه جلوه میدهد.
«محسن غلامی» نوازنده و مدرس سنتور در گفتوگو با خبرنگار موسیقی فارس در خصوص حفظ ردیف موسیقی دستگاهی اظهار داشت: علاوه بر اینکه ردیف برای موسیقی ایرانی به ویژه هنرآموزان این رشته لازم است، اما برای موسیقیدان شدن تنها آموزش ردیف، کفایت نمیکند.
صاحب کتاب «هفت شهر عشق» در ادامه افزود: ردیف موسیقی تنها بخشی از موسیقی ایرانی است. دانستن تمام و کمال آن به هیچ روی برای فردی که میخواهد آهنگساز شود، ضرورتی ندارد. تنها آموزش کلیات آن کفایت میکند.
محسن غلامی ضرورت دانستن ردیف را تنها برای یک رشته تخصی ردیفشناسی الزامی دانست و یادآور شد: دانستن جزئیات ردیف دستگاهی تنها برای کسی که بخواهد فقط در رشته ردیفشناسی تحقیق نماید کفایت میکند. این که آموزش تمامی جزئیات ردیف را برای هنرآموزان ضروری کردهاند، کار نادرستی است. دانستن جزئیات ردیف فقط برای پژوهشگران رشته ردیفشناسی الزامی است.
* جای یک متد آموزشی در موسیقی ایرانی خالی است
صاحب آلبوم «آوای برگریزان» تاکید کرد: مطمئنا در شرایط کنونی موسیقی ما، افراد بیشتر به سمت نوازندگی و فراگیری سازهای مورد نظر خود میروند و آنچه که ما در کلاسهای موسیقی میبینیم بیزاری اکثریت از فراگیری متدی است که صرفا وقت آنها را گرفته و از فراگیری ساز آنها را دور خواهد کرد.
وی در ادامه برای برون شدن از فضای ردیفزدگی و عنایت به اصل موسیقی را توجه به تکنیکهای سازی و ایجاد یک دستور آموزشی فشرده برای هنرآموزان دانست و گفت: اول از هر چیز باید یک دستور آموزشی فشرده و تاثیرگذار برای هر ساز، ایجاد کرد. سپس برای هر ساز تکنیکهای خاص آن ساز را به هنرجو آموزش داد. مسئله اصلی در حال حاضر ایجاد یک متد آموزشی است که متأسفانه در فضای موسیقی ایرانی جایش خالی است.
غلامی یادآور شد: کتاب «شعر بیواژه» مجموعهای از نواختههای آوازی مرحوم مشکاتیان با اهتمام نگارنده، هم یک راه حل مشخص و البته شخصی از نظر این جانب، برای این موضوع در ساز سنتور بوده است. اما با گذشت زمان به این امر رسیدم که باید به یک منبع خوب و مدون فکر کنم که کتاب «هفت شهر عشق» را تدوین کردم.
* اینکه استعدادهای پویا را به سمت تکرار مکررات پیش ببریم جز اتلاف وقت و انرژی چیزی ندارد
وی در ادامه نفس موسیقی را ساخت قطعات و لذت بردن از ملودیهای متنوع خواند و گفت: اینکه گفته میشود: «خلق ملودی زیبا با دانستن ردیف، امکانپذیر هست» باز شاید به نوعی از آن تفکرات سنتی ریشه میگیرد. ملودی در موسیقی ایرانی با دانستن ردیف رقم نمیخورد بلکه یک شور و دوم شعور آهنگسازی است که به یک ملودی و قطعه جلوه میدهد.
این نوازنده سنتور تصریح کرد: اینکه استعدادهای خوب و پویا را به سمت تکرار مکررات پیش ببریم، جز تلف نمودن وقت، هزینه و انرژی چیز خاصی در بر نخواهد داشت. لازمه نوازندگی و آهنگسازی موثر، دانستن یک ردیف، کاملا ضروری است. اما در مراحل بعدی وظیفه سختتر میشود و منابع آموزشی باید از نظر مفهوم و محتوا بسیار غنی باشد.
* شیوه آموزشی نادرست کیفیت ملودیها را پایین میآورد
غلامی در خاتمه به یکنواختی موسیقی ایرانی در سالهای اخیر اشاره و اظهار کرد: در سالهای اخیر علت پایینآمدن کیفیت ملودیها و یکنواختی اکثر کارها، مربوط به شیوه آموزشی و تربیت نادرست است که سالها در تربیت هنرجویان موسیقی لحاظ داشتهاند.
ردیف امروزی تکرار مکرارت است
اینکه هر سری بیاییم و مثلا ردیف میرزا عبدالله را به صد جور مختلف اجرا کنیم، جز تکرار مکررات چیزی در پی ندارد .
محسن غلامی، نوازنده سنتور و نواساز در گفتگو با هنر آنلاین بیان داشت: کم کاری هنرمندان ما در موسیقی ردیف در طول سالیان گذشته را باید در ابتدا در خودشان جستجو کرد .
وی اهتمام مدعیان ردیف را در احصای ردیف، مغفول دانست و گفت: باید دید که هنرمندان متخصص در حوزه ردیف (در این زمینه) در سالهایان قبل و حال، چه فعالیتهایی را انجام داده اند و بر...ای بالا بردن کیفیت، دست به چه تلاشهایی زده اند!
این معلم سنتور، افزود: وقتی می بینیم که همگی در گوشه ای نشسته و شعار ردیف گرایی را می دهند و فقط به ویژگیهای منحصر به فرد ردیف اشاره می کنند انتظار بیشتری نمی توان داشت. وقتی چشم را از واقعیتها می بندند و نقاط ضعف را فراموش می کنند انتظار بیشتری نمی رود .
نویسنده کتاب هفت شهر عشق، یکی از ابعاد آموزش موسیقی ایرانی را ردیف دانست و با تأکید بر اصلاح متد آموزش ردیف گفت: یکی از ابعاد آموزش موسیقی ایرانی را ردیف است که متد آموزشی موسیقی ردیفی ما برای آموزش و تربیت نوازنده باتکنیک و خوب هم باید اصلاح شود و به کیفیت آن افزوده شود .
وی الگوی آموزش ردیف در موسیقی ایرانی را بسیار سنتی خواند و یادآور شد: در حال حاضر نگاهی که به ردیف وجود دارد، یک نگاه کاملا افراطی می باشد که آن هم از سنت گرایی محض ریشه می گیرد.
غلامی یکی از آسیب های مترتب موسیقی ایرانی را ورود جایگاه پژوهنده ردیف به عرصه آموزش موسیقی خواند و گفت: جایگاه محقق و پژوهشگر کاملا باید با جایگاه یک نوازنده جدا باشد. کسانی که تا به حال همیشه در عمر هنری خود صرفا یه پژوهنده و محقق بوده اند. محقق همیشه یک محقق است. برای ورود به عرصه آموزش موسیقی باید مقدمات دیگری را طی کرد. ردیف های دستگاهی ما به هیچ عنوان قابلیت پرورش نوازنده حرفه ای و با تکنیک را د ر موسیقی ما ندارد.
وی به صحبتهای اخیر مدعیان ردیف اشاره و حرفهای آنان را متناقض توصیف و اظهار کرد: ردیف دستگاهی ما دارای یک ساختار شناخته شده ای است که از سالها پیش بر طبق اصول خاص خود حرکت کرده. در حال حاضر نیز نت ، تنها راه یادگیری دقیق ان را امکان پذیر می سازد . پس نباید آن را به سمت بداهه نوازی سوق دهیم . چرا که این همه حجم مطلب را به صورت بداهه (گوشی) سخت می توان فرا گرفت.
صاحب آلبوم آوای برگریزان، بداهه نوازی را جدا از مسئله ردیف خواند و گفت: بداهه نوازی هیچوقت معنی ردیفی نداشته و ندارد . درست است که با دانستن ردیف امکان بداهه نوازی خوب بیشتر است ،اما دلیلی ندارد ردیف نوازی و فراگیری تکنیک را با بداهه نوازی ادغام کنیم . بداهه نوازی در دو بخش بداهه ضربی و آوازی انجام می شود .
غلامی افزود: بداهه همیشه جدید و تازه است ، اما بداهه ضربی، همیشه قوی و درجه یک نیست. همچنان که تکرار پذیری ملودی در آن همیشه وجود دارد . اصولا در بداهه نوازی تنها چیزی که کمتر مشاهده می شود ارائه تکنیک مناسب در هر ساز می باشد . چون دست نوازنده بیشتر اوقات بسته است. وقتی صحبت از ارتقای تکنیک سازی می باشد ربط آن به بداهه و ..... درست نیست .
وی در خاتمه ردیف گرایی و ارتباط دادن مستقیم آن با بحث آموزش موسیقی را بحران جدی موسیقی ایرانی توصیف و تصریح کرد: باید کمی بیشتر و جدی تر به مقوله آموزش موسیقی پرداخت البته کمی از دید سنتی باید فاصله گرفت. ردیف موجود فقط برای پژوهش و تحقیق مناسب می باشد و من هم در این مورد هیچ بحثی ندارم. اما باید از لحاظ تکنیکی و حرفه ای به موسیقی ایرانی نگاه جدی تری شود.
به یاد استاد کسایی یکی از کارهای بی نظیر ایشون رو آماده کردم
کاری که آقای لطفی به نظر من به طور چشمگیری تحت تاثیر استاد کسایی هستن
کیفیت صدای این کار فوق العاده است
گلهای تازه (۱۵۱) (شوشتری)
نی:حسن کسایی
آواز:محمدرضا شجریان
تار:محمدرضا لطفی
تمبک:ناصر فرهنگفر
"روحش شاد"
دانلود در ادامه ی مطلب
جهانسوز دادبه
(1)برگ سبز 115
آواز:جهانسوز دادبه
سنتور:رضا ورزنده
نی:حسن کسایی
(2)دشتستانی "از مجموعه صد سال آواز"
غلامرضا دادبه (جهانسوز) در چهاردهم فروردین ماه سال ۱۲۹۹ خوشیدی در شهر اصفهان متولد گردید. کودکی و جوانی را در این شهر سپری کرد و در دوران جـوانی به کار شناخت عرفان ایرانی و خدمت در خانقاههای گوناگون ایران پرداخته است کار پژوهش و شناسایی تاریخ و فرهنگ ایران را از خانقاههای سراسر ایران دنبال کرد.
دادبه در سالهای جوانی نزد سید رحیم اصفهانی و پس از آن نزد حسین ساعت ساز (آواز و تار) را فراگرفت. وی شاگردانی نیز تربیت کرده است. از آثار آوازی او کاست برگ سبز شماره ۱۱۵ و اجراهای خصوصی با اساتیدی چون حسن کسایی، احمد عبادی، محمد موسوی و … را می توان یاد کرد.
آنچه در کار پژوهش دادبه فراترین پایگاه را در زندگانی علمی و فرهنگی او پدید آورده است شناخت و چیرگی بی مانند او به تاریخ و فرهنگ ایران باستان بود که در بسیاری از دانشگاههای ایران به کار تدریس آن پرداخته بود و هزاران دانشجو در این رهگذر از دانش و بینش تاریخی و فرهنگی وی بهره مند گشتهاند. چهل سال در دانشگاههای ایران به تدریس در زمینه خدمت به فرهنگ و تاریخ ایران بدور از نام و آوازه سپری کرد. چکیده دیدگاه های وی شامل دست نوشتههای برجای مانده از او نزد شاگردان و فرزندش آریاسب دادبه نگهداری میشود.
وی اصالتا از روستا نشینان شهرستان دشتی استان بوشهر بوده که پس از سالها رنج و تحمل مشقت های فراوان به یکی از موسیقیدانان بزرگ مبدل گشت.
پدر وی "شیخ غلامحسین حاجیانی" از خاندان کهن و تاریخی حاجیانی ابن مقفه در روستای مسیله عبدی (از توابع کاکی شهرستان دشتی) در استان بوشهر بدنیا آمده و در سن بیست سالگی برای تحصیل راهی نجف شده و در آنجا از شاگردان آخوند "ملا محمدکاظم خراسانی" و "جهانگیرخان قشقایی" و ... بوده و به توصیه "جهانگیرخان قشقایی" به همراه دوست خود "شیخ اسدالله ایزدگشسب (درویش ناصرعلی)" راهی سفر شرق شده و با سختی های فراوان به سبزوار رسیده تا از محضر "ملا هادی سبزواری" درس بگیرد ولی وقتی به آنجا می رسد ملا هادی فوت کرده بودند آنها از آنجا به "بیدخت گناباد" رفته و به "حضرت سلطان علیشاه گنابادی" ارادت پیدا می کند و پس از سالها زندگی در بیدخت به اصفهان می رود و آنجا را برای زندگی انتخاب می کند و ازدواج می کند و تا پایان عمر به تدریس می پردازد و صاحب فرزندانی میشود که غلامرضا (استاد دادبه) یکی از آنها می باشد.
از ایشان دو فرزند به نامهای "ویشتاسب" و "آریاسب" پای به دنیا گذاشتند که هر دو از پدر بهرهمند گشته و هم سو و هم آوای پدر در کار شناخت و پژوهش فرهنگ و تاریخ و هنر ایران باستان همگام شدند. استاد دادبه شاگردانی نیز تربیت کرده از جمله:
محمدرضا شجریان،
علیرضا افتخاری، سال ۱۳۶۰ که استاد تاج به دیار باقی شتافتند علیرضا افتخاری به نزد استاد "دادبه" رفت. استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت. استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد.
کیخسرو پورناظری،
سیمین حقی،
محمد موسوی
و ... اشاره کرد.
استاد شجریان اینچنین از دادبه میگوید: «از سال ۱۳۵۸، بعد از انقلاب، من با آقای دادبه یکی از اساتید اندیشه و مردی عارف که سررشتهٔ موسیقی داشتند، آشنا شدم و دائما در جلسات راجع به دیدگاه هنر و بنیادهای هنر و جامعه شناسی هنر و دوران شناسی هنر صحبت و بحث میکرد ... ردیف و تصنیف کار نمیکردند و یک مقدار شیوهٔ دشتستانی را از ایشان گرفتم. شاید مهمترین بخش زندگی هنری من آشنایی با ایشان است و درک کلاس ایشان از سال ۵۸ که هنوز هم ادامه دارد.» (استاد شجریان: کتاب راز مانا)
استاد دادبه بیشترین تاثیر فکری را در من داشته و مرا دگرگون کرد. او نشان داد انسانیت مهمترین مسالهاست. زندگی و تلاش برای انسان و آرمان های انسانی، کلیدی بود تا استاد دادبه توجه مرا به آن معطوف کند تا سعی کنم آثار هنری و آواز را در جهت نیل به این مقصود پیش برم.
ویشتاسب دادبه فرزند بزرگ او در بهمن ماه سال ۱۳۷۹ خورشیدی درگذشت و استاد دادبه در "سحرگاه یازدهم مرداد سال ۱۳۸۰ خورشیدی" به دنبال مرگ فرزند درگذشت.
"روحش شاد"
دانلود در ادامه ی مطلب
باز دلم میل خرابات کرد
در این مطلب ویژه چند آواز از یکی از دوستان "آقای فولادی" گذاشتم
امیدوارم که اهلش بپسندن
دانلود در ادامه ی مطلب
بزرگداشت استاد شهناز و صحبت های استاد شجریان
ابوعطای بی نظیر شهناز
جلیل شهناز، در سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد. تقریباً همه اعضای خانواده وی با موسیقی آشنایی داشتند و در رشتههای مختلف هنر از جمله تار، سه تار، سنتور و کمانچه به مقام استادی رسیدند. پدرش «شعبان خان» علاقه وافری به موسیقی اصیل ایرانی داشت و علاوه بر تار که ساز اختصاصی او بود، سهتار و سنتور هم مینواخت. عموی او غلامرضا سارنج هم از نوازندگان کمانچه بود.
جلیل شهناز، از کودکی به موسیقی علاقهمند شد و نواختن تار را در نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز که به خوبی ساز مینواخت، آغاز کرد. پشتکار زیاد و استعداد شگرف جلیل به حدی بود که در سنین جوانی از نوازندگان خوب اصفهان شد.
شهناز، در جوانی با حسن کسایی (نوازندهٔ سرشناس نی) آشنا شد که این آشنایی آغاز همکاری بلندمدت آن دو بود. جلیل شهناز از سال ۱۳۲۴، در تهران ساکن شد و با رادیو تهران شروع به کار کرد و در بسیاری از برنامهها به عنوان تکنواز شرکت کرد.
جلیل شهناز با سفر به تهران و اقامت به عنوان کارمند افتخاری شهرداری شد. این زمان مصادف بود با پخش برنامههای تخصصی موسیقی از رادیو و تلویزیون که جلیل شهناز از تکنوازان بی بدیل این دوران بود.
امکانات ضبط و استودیوهای تازه به خدمت گرفته رادیو تلویزیون این فرصت را به او داد تا بتوانند با پنجه و مضراب سحرآمیز خویش دل هر شنونده و بینندهای را تسخیر کند. ضبط برنامههای فراوان و نیز کنسرتهای مختلف با نوازندگان و خوانندگان معروف آن عصر در تهران حاصل این دوران است.
این نوازنده تار
در طول زندگی هنری خود با هنرمندان والای کشور از جمله فرامرز پایور، حبیب
الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، منصور صارمی، رضا
ورزنده، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، اسدالله ملک، حسن کسائی، محمد
موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی،
اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری و محمد رضا شجریان همکاری داشتهاست.
وی در دههٔ ۱۳۶۰ همراه با فرامرز پایور (سنتور)، علی اصغر بهاری (کمانچه)،
محمد اسماعیلی (تنبک) و محمد موسوی (نی) «گروه اساتید» را تشکیل داد و با
این گروه، مسافرتهای متعددی به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا داشت.
وی در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی برگزیده شد.همچنین در ۲۷ تیر سال ۱۳۸۳، مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) برای تجلیل از یک عمر فعالیت هنری به جلیل شهناز اهدا شد.
در سال ۱۳۸۷، محمدرضا شجریان، گروهی که با آن کار میکرد را به افتخار جلیل شهناز، گروه شهناز نام گذاشت.
شاید بتوان به جرأت عنوان کرد که جلیل شهناز نه تنها در بین نوازندگان تار بلکه بین تمام نوازندگان معاصر موسیقی اصیل ایرانی بی نظیر است و تک تک اساتید برجسته موسیقی، هنر او را در تکنوازی، بداهه نوازی و جواب آواز ستودهاند و میستایند.
از آن جمله میتوان به سخنان چند استاد بزرگ موسیقی و آواز که در آیین نکوداشت استاد جلیل شهناز و زنده یاد درویش خان در فرهنگسرای هنر در سال ۱۳۸۵ ایراد گردید اشاره نمود:
استاد حسن کسائی: شناخت موسیقی کار هرکسی نیست. همه موسیقی را گوش میدهند و دوست میدارند اما کسی که سره را از ناسره تشخیص بدهد و بتواند درک مقاماتی را که استاد شهناز نواختهاند داشته باشد بسیار نادر است. همه ساز میزنند و همه خوب ساز میزنند ولی قدرت نوازندگی و محفوظات و لحظات موسیقی که آقای شهناز میدانند و اجرا کردهاند، چیزی که در دست همگان باشد نیست. یعنی ردیف موسیقی ایران نیست. قدرت آقای شهناز در جواب دادن و دونوازی خارق العادهاست. من ۶۰ سال با ایشان همنوازی کردهام و ساز بنده با ساز شهناز گره خوردهاست.
استاد محمدرضا شجریان: ساز شهناز در من زندگی میکند و من با ساز شهناز زندگی میکنم. من تنها خوانندهای هستم که خودم را شاگرد جلیل شهناز میدانم. ساز این نوازنده بی بدلیل، یک ساز آوازی است؛ برخلاف دیگر نوازندهها که ۸۰ درصد سازی میزنند و فقط ۲۰ درصد آوازی. جلیل شهناز به بیان واقعی در نوازندگی تار رسیده است؛ چرا که در گیرودار ردیف و تقلید از دیگران نماند و مانند آبشاری خروشان در جریان است.
داریوش پیرنیاکان: جلیل شهناز هنرمندی است که زاوایای بسیاری در سازش نهفتهاست. وی علاوه براشراف کامل بر ردیف و رموز آن، ویژگی منحصر به فردی دیگری نیز داشت. جواب آوازهای شاهکار و بی نظیر، استفاده از تمام امکانات ساز، نواختن بسیاری از گوشههای مهجور، رعایت جمله بندی در نوازندگی از جمله ویژگیهای نوازندگی جلیل شهناز است.